درفش کاویانی

درفش کاویانی بی گمان یکی از پرارزش ترین پرچم های جهان است که از روز آفرینش آدمی و خوی شهری گری (تمدن) گرفتن، بر افراشته شده است. زیرا این پرچم چندین برتری به همه ی پرچم های جهان دارد و فرادادهایی (امتیازاتی) که در آن است در هیچ یک از دیگر پرچم ها در سراسر جهان یافت نمیشود.

۱ ـ این پرچم از دل جامعه انسانی بیرون آمده و از یک پیش بند چرمی آهنگری دلاور که برای درهم کوبیدن ستم و شکنجه بیدادگرهای تازی به پا خواست، فراهم آمده است.
۲- این پرچم مردمی است و به دست مردم ساده ولی دلیر کوچه و خیابان درست شده و پرچم رسمی کشور به شمار آمده و پذیرفته گشته است. ولی همه ی پرچم های دیگر جهان پیمانی (قراردادی) می باشند که از سوی گرداننده های کشور ساخته و پرداخته و به مردم پذیرانده شده اند. تا جایی که به یاد می آوریم هیچ پرچمی در جهان با رأی مردم و همه پرسی برپا نشده است. ازین رو کمتر خواسته ی مردم در آنها نمایان است. ولی درفش کاویانی بدست مردم ساخته شده و از میان آنها بیرون آمده است.
۳- هر کشوری پس از گزینش پرچم برای رنگ ها و نشانه های آن درون مایه هایی برگزیده است. ولی درفش کاویانی هنگام برافراشته شدن همه درون مایه (معنا و محتوا) خود را به همراه داشت؛ زیرا در پیکار با دشمن خونخوار و برای سرنگونی او پیشاپیش مردم به پا خواسته به جنبش و چرخش درآمد.
۴- این پرچم برای آزادی ایران زمین از دست بیگانه های چیره برآن از دل جامعه به خروش آمده برپا گردید.
۵- این پرچم زنده کننده ابرتنی، والایی و گران منشی (غرور) درهم کوبیده و نابود شده ایران وایرانی است.
۶- این پرچم کهن ترین پرچم جهانی می باشد که به دست ایرانی برافراشته شده است.

" تاریخ تبری" می نویسد که درفش کاویانی از پوست شیر بود و پادشاه ها آن را به زیب و زیور بیاراستند و زر و سیم و گوهر بر آن پوشاندند، آن را " اختر کاویان" نیز می نامند که جز در کارهای بزرگ نمی آورند و جز برای شاهزاده ای که به کارهای بزرگ فرستاده می شد، بر نمی افراشتند. مسعودی در " مروج الذهب " آن را از پوست پلنگ می داند که بر چوب های بلند می آویختند. او درازیش را دوازده و پهنایش را هشت ارش نوشته است (هر ارش از نوک انگشت تا آرنج دست) .در " برهان قاطع " و " فرهنگ جهانگیری" آمده است که درفش کاویانی چرمی از پوست پلنگ یا ببر بوده که آهنگرها هنگام کار بر میان می بستند و کاوه آهنگر آنرا بر سر نیزه کرد و به نبرد با ضحاک پرداخت.استاد " اسکارمن" مینویسد که از سنجش سه بن مایه به دست آمده، تخته سنگ کنده کاری شده پمپیی، سکه های دودمان " فرته کاره " و از شاهنامه فردوسی چنین برمی آید که درفش کاویانی تکه چرمی پاره چهارگوشی بوده که بر بالای یک نیزه آویخته شده و نوک نیزه از پشت آن به سوی بالا نمودار بوده ست. بر روی این چرم آراسته به پرنیان و ابریشم وگوهرهای ناب، ستاره ای می درخشیده است. این درفش چهار پره داشته است که در هسته آن دایره کوچکی دیده می شد و دربالای آن همین دایره به چشم می خورد. در بخش پایینی چرم، چهار رشته نوار به رنگ های گوناگون سرخ و زرد و بنفش آویخته شده بود که در نوک آنها گوهرهای ناب آویزان بودند.در نمایشگاه باستانی لوور پاریس در بخش ایران کاسه هایی یافت میشوند که در ته آن درفش کاویانی کشیده شده و بر روی آنها نوشته شده است:چهار هزار و ششصد  سال پیش از زادروز مسیح؛ بدینگونه دست کم کهن بودن درفش کاویانی تا شش هزار و شش صد سال پیش می رسد. فردوسی توسی استاد سخن و قهرمان سترگ پیکارجوی تاریخ ایران که با قلم منش زخم خورده ایرانی ها را مرهم نهاد و درمان کرد و آنها را به منش از دست رفته شان آگاه نمود و به خویشتن خویش برگرداند، از درفش کاویانی بارها  با نام " اختر کاویانی" یاد کرده است و در برپا خیزی " کاوه آهنگر" چگونگی درست شدن آن را بازگو می کند که چنین است:پس از آن که کاوه آهنگر در بارگاه ضحاک ماردوش، به بزرگ های بی خرد پیرامون ضحاک می تازد و نامه ای را که آنها برای این خونخوار بیدادگر دستینه (امضا) کرده و او را مردی نیکوکار، نیک سرشت، برجسته و مردم دار شناسانده بودند، از هم می درد، همراه فرزندش از بارگاه بیرون میرود و به میان توده های به خشم آمده می دود و با پاره کردن پیشبند چرمی  خود و بر نیزه کردن آن، پیکاری سهمگین و دشمن کوب را پی می ریزد که در این باره فردوسی بزرگ چنین می سراید:
 بر او انجمن گشت بازارگاه
                                                چو کاوه برون شد ز درگاه شاه  
 جهان را سراسر سوی داد خواند
                                             همی بر خروشید و فریاد خواند
 بپوشند هنگام زخم درای 
                                           از آن چرم کاهنگران پشت پای
  همانگه ز بازاز برخواست کرد
                                           همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
 همان طور که می دانید، کاوه به سوی فریدون می شتابد و او را می یابد و به یاری مردم او را پادشاه ایران زمین می خوانند. از این رو فریدون با رایزنی مردم بر درفش کاویانی برسر نیزه که به جنبش درآورنده مردم پر خروش بود ارج می نهد و آنرا غوطه ور در زر و سیم گوهری تابناک می کند:

سراندر کشید و همی رفت راست
                                           بدانست خود کافریدون کجاست 
 بدیدنش آنجا و برخاست غو
                                           بیامد به درگاه سالارنو
 به نیکی یکی اختر افکند پی
                                            چو آن پوست بر نیزه  بردید کی
 ز گوهر بر و پیکر و زرش بوم 
                                              بیاراست آنرا به دیبای روم
 همی خواندش کاویانی درفش 
                                            فروهشت زو سرخ و زرد و بنفش 
 این چرم بی ارزش پیش بند آهنگری، بدین گونه برجسته ترین و بزرگ ترین پدیده فروزانی می گیرد که بر تارک می نشیند و پرتو می افشاند.از آن پس هر پادشاهی که به تخت می نشیند و تاج شاهی بر سر می نهد به آن سوگند یاد می کند و بر پهنه آن زر و گوهر می افشاند و بر آن ارج بی کران می نهد و آنرا می ستاید و بر فراز سر ی افرازد و آنرا نماد شکوه مند آزادی و یک پارجگی و نیرومندی کشور به شمار می آورد:
  به شاهی به سر بر نهادی کلاه
                                           از آن پس هرآنکس که بگرفت گاه  
  برآویختی نو به نو گوهران
                                           برآن بی بها چرم آهنگران
 بر آنگونه گشت اختر کاویان  
                                            ز دیبای پرمایه و پرنیان
 جهان را ازو دل پر امید ود
                                          که اندر شب تیره، خورشید بود
 همی بودنی داشت اندر نهان
                                            بگشت اندرین نیز چندی جهان 
 رنگ های درفش کاویانی

بررسی ها و پژوهش گری های گسترده نشان می دهد که درفش کاویانی چرم پاره چهارگوشی بوده که بر بالای یک نیزه که نوک آن از پشت نمایان بود، آویزان می شده است. در میان پرچم یک ستاره بزرگ یا چهار پره به چشم می خورد که به چهارگوشه آن پایان می یافته است. در بالای آن اختر دیگری یافت می شد که چنبره کوچکی بود. 
بدین گونه در درفش کاویانی دو ستاره در میان و بخش بالایی یافت می شده است. در زیر آن در همه گوشه و کنارهایش، رشته نوارهایی که گویی تا پنج تا می رسید، آویزان بوده است که به زر و سیم و گوهرهای تاب ناک و ناب زیوربندی شده بودند. رشته های آویزان شده بخش زیرین چرم چهارگوش به سه رنگ سرخ و زرد و بنفش آراسته بودند.
فردوسی برگزیدن این سه رنگ را از آن فریدون میداند که خود درفش کاویانی را نیز به زیور و دیبای رومی و ابریشم و پرنیان نیز آذین بندی نمود که در همین باره سراییده است:

 همی خواندش کاویانی درفش 
                                            فروهشت ازو سرخ و زرد و بنفش 
 فردوسی در جایی دیگر نیز به همین سه رنگ انگشت میگذارد و میسراید:

 ز تابیدن سرخ و زرد و بنفش
                                                      هوا شد بسان پرند درفش

درون مایه رنگ های درفش سرفراز کاویانی چیست؟

رنگ سرخ

رنگ سرخ رنگ روز " تیر" سومین روز هفته ایرانی های باستان است که امروز به آن "چهارشنبه" می گویند. " تیر" نام فرشته باران نیز می باشد و به یاری و کوشش های اوست که زمین ازریزش باران بهره مند و کشتزارها و مرغزارها سیرآب و سبز و خرم می شوند. این رنگ نماد شکوه و توانایی، خروش و جوشش، پایداری برای پاسداری و نگهبانی از مرز و بوم است.این رنگ بر روی پرچم کنونی که در زمان قاجاریه با دو رنگ دیگر سپید و سبز که نشانه خانواده بنی امیه و بنی هاشم می باشد، دیده می شود.

 رنگ زرد

رنگ زرد رنگ روز " مهر" پایان هفته است که امروز به آن " یکشنبه" می گویند. این روز نام فروغ و روشنایی را با خود دارد، زیرا زادروز " مهر تابناک" می باشد. این رنگ نشان پاکی و نیک خواهی، نمایان گر فر و بزرگی، روشن گر گران منشی و سروری و بازگو گر درخشندگی، فروزش و روشنایی است.

رنگ بنفش

رنگ بنفش رنگ " اورمزد" چهارمین روز هفته است که امروز به آن " پنجشنبه" می گویند. این رنگ نشانه جنگاوری و دلیری و نبرد سرسختانه با دشمن و پیکار در راه آزادی کشور و نگهبانی از یک پارچگی و شکوه آن است .

 درباره سرنگونی درفش کاویانی و ارزش آن بلعمی (ترجمه تاریخ تبری رویه۳۰) می نویسد:"چون عرب ها خزینه ملوک عجم غارت کردند، آن درفش پیش عمرابن الخطاب بماند. پس فرمود تا آن گوهرها بگشادند و آن پوست بسوختند."تبری در " تاریخ تبری" رویه ۱۶۰۰ تا ۱۶۰۳ پوشینه چهارم می نویسد که در جنگ قادسیه ضررین الخطاب، درفش کاویانی را از ایرانی ها به تاراج گرفت و دیگر تازی ها آن را به سی هزار درهم خریدند تا پاره پاره کنند و به فروش برسانند. بهای درفش کاویانی هزار هزار و دویست هزار درهم بود.مسعودی (مروج الذهب و معادل الجوهر رویه ۸۲ و ۸۳) می نویسد:" تا زمان یزدگرد سوم آنرا با رستم فرخزاد به سال ۱۶ هجری برای جنگ به قادسیه فرستاد و رستم کشته شد، درفش بدست ضررین الخطاب فهری افتاد و به در هزار هزار دینار تقویم شد. به قولی تصرف درفش به روز فتح مدائن و به قولی به روز فتح نهاوند در سال ۱۶ یا ۲۰ هجری بود." ثعالبی (غرر اخبار ملوک الفرس، رویه ۳۲ تا ۳۹) می نویسد:درفش کاوه پس از پیروزی فریدون به زر و گوهر آراسته شد، علم مقدس ایران بود تا در جنگ قادسیه به دست عربی از قبیله نخع افتاد. سعدابن وقاص آن را جزو ذخایر و جواهر یزدگرد نزد عمرابن الخطاب فرستاد. عمر امر کرد که آنرا از چوبه برگرفتند و خود درفش را پاره پاره کرد و در میان عرب ها تقسیم کردند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 25 آذر 1394برچسب:, | 11:37 | نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی |